سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اظهر من الشمس

 

بسم رب الشهدا


بی نشان بودن نشانه ی توست...


آن را از مادرت به ارث برده ای


گمنامی برای توست...


آنگاه که نامت به سربند یا زهرا(س) گره خورد نامت را به عرش برده اند


پرواز برازنده ی توست...


 آنقدر بزرگ هستی که دنیا برایت کوچک می شود


باران، اشک های توست...


وقتی مادرت هنوز به انتظار توست

 

شهادت لایق توست...


آنگاه که نفس های آخر ،پسر زهرا میزبان توست...


پی نوشت:این روزها نگاهم سمت شماست...


اظهر


 

 

بسم رب الحسین


نغمه ی جانسوز حرم آتش زد این خانه را



پروانه ای سوخت در شوق پرواز به دور شش گوشه



شمع دیده آب شد زروضه ی قتلگاه



بلبلی خموش گوشه ای آواز غم سر داد

 


باز دلم زائر عکس حرمت شد...

 


وسلامی که هر شب سوار بر اشکی روانه ی بارگاهت می شود...


.

.

.

این است احوال دلِ من در فراق حرمت ارباب...

 


اظهر



بسم رب المعصومه


دوست داشتنی ترین لحظه هایم نشستن کنار ضریح توست بانو...


قند در دلم آب می شود وقتی شیرینی نگاهت در وجودم رخنه می کند...


گاه سر به زیر می شوم و گوشه ی حرم مادرت را صدا می زنم...


عجیب عطر فاطمی می دهد بارگاهت...


گاهی مهمان روضه ی سقای کربلا...پرواز می کنم تا بین الحرمین


گاهی هوایی حرم براد مهربانت امام رضا...لبریز می شوم از مهرش


گاهی...


ضیافتی خواستنی است سه شنبه ها زیر سایه ی شما بانو...


تمام حرف هایم را جمع می کنم در چشمانم تا در لحظه ی دیدار


اشک چشمی شود در گوشه ی دل...


شوق شنیدن سلام از شما آرزوی این دل است...


تمام می شود غصه ها کنار صحن باصفای شما بانو...


آسمان من روی زمین است...


زیر پای شما بانو...


اظهر





یا الله


یا جواد هستم  گدایت سیدی یابن الرضا


عالم امکان فدایت سیدی  یا بن الرضا


قسمتم  باشد  اگر  آیم  به شهر  کاظمین


می زنم بوسه به پایت سیدی یا بن الرضا


هر که در دستش بود انگشتر حرز جواد


امن او باشد خدایت سیدی یابن الرضا


تک  گل  باغ  امامِ هشتمی ای نازنین


سائلیم  اندر سرایت سیدی یابن الرضا


گرچه ام الفضل ملعونه تو را مسموم کرد


ناله زد زهرا برایت  سیدی یابن الرضا


جسم مسموم تو را دشمن نهاده پشت بام


تا شود مخفی جنایت سیدی  یابن الرضا


وای ازآن ساعت که جسمت شد عیان برشیعیان


گشته غوغا در عزایت سیدی یابن الرضا


روی جسمت پر گشوده فوج مرغان هوا


گشته مرغان هم نوایت سیدی یابن الرضا


تا نتابد آفتاب بر  پیکرت  زان بال و پر


هَبَذا بر این  حمایت  سیدی یابن الرضا


یادم آمد از  حسین  و  کربلای  جد تو


این چنین گشته روایت سیدی یابن الرضا


آفتاب  تابیده  بر  نعش  حسین و سایبان


گشته زلف عمه هایت سیدی یابن الرضا


جسم  بی دستی  فتاده  در  کنار علقمه


آن عموی  باوفایت  سیدی  یابن الرضا


کودکی پای برهنه روی خاشاک می دوید


می دوید بهر شکایت سیدی یابن الرضا


پیکر  اکبر  مثال   لاله ی   پرپر  بُود


دل شود خون از حکایت سیدی یابن الرضا


از ره احسان به غفاری نظر کن یا جواد


گشته محتاج و گدایت سیدی یابن الرضا


پدر اظهر

 


 

بسم رب الرئوف


عطشی می سوزاند دلم را


سوز تپش هایش را ثانیه ها به دوش می کشیدند...


نگاهم به دنبال دل آرامش، آرام و قرار نداشت


در جستجوی عطر حضورت دست به دامان گلهای جاده شده بودم


کم کم آهنگ شوق وصال به گوش می رسید...


قدم هایم از زمان جلوتر حرکت می کردند


دیگر افسار دل را رها کرده بودم...


جوانه ی انتظار به بار نشست


خنکای نسیم صحن کویر دل را بارانی کرد


دیگر من نبودم


دل بود و گنبد طلا...


اشک بود و بغض شکسته شده..


درد دل بود و دوای دل...


دست خالی بود و نگاه کرم...


دل بود و دل بود و آرام دل...


و نامی که آبرویم شود در پیشگاهت...


پی نوشت:هر گاه خواستید نگاه خاصِ آقا شامل حالتان شود با نام مادرش قدم در


صحن و سرایش بگذارید...یا زهرا(س)


اظهر


 

 

 

یا رئوف

 

قدم نهاده بر جهان           طبیب قلب شیعیان


منور از جمال او            شده زمین و آسمان


امام رضا خوش آمدی      عزیز ما خوش آمدی

 


فرشتگان عرش حق         رضا رضا ندا کنند


زبهر نو رسیده ای           تشکر از خدا کنند


سرور و شادی فزون        در عالم سما  کنند


بساط جشن و میمنت         ملائکه  به پا کنند


امام رضا خوش آمدی      عزیز ما خوش آمدی


 

رسد بشارت از سما          که ثامن الحجج رسید


زملک سالکان عشق         چوشمس عاشقان دمید


 زعرشیان و فرشیان          کسی  مثال  وی  ندید


  بُود ز نسل مرتضی          که شد دراین جهان پدید


امام رضا خوش آمدی       عزیز ما خوش آمدی

 


هرآن کسی که در دلش           اگر بود  ولای  او

 

جدا کند به روز حشر            ز مهلکه  خدای  او


طبیب اگر طلب کنی             برو تو در سرای او


به هر مریض لاعلاج           شفا   دهد  دوای   او


امام رضا خوش آمدی          عزیز ما  خوش  آمدی


 

 ولادت  امام رضا          مبارک است مبارک است


 قدوم   حجت  خدا          مبارک است مبارک است


 وجود  منبع  سخا           مبارک است مبارک است


بگو تو هم که عید ما       مبارک است مبارک است


 

امام رضا خوش آمدی      عزیز  ما  خوش  آمدی

 

شعر:پدر اظهر


 

بسم رب المهدی


الفبای انتظار در نگاهم طلوع کرد


تا مشق عشق در نبودنت تفسیر شود...


قطره قطره باران مهربانی کویر چشم را سیراب از دریای دلتنگی کرد


و تو ای دیدنی ترین ندیده باز مهمان نجواهای این دل شدی


تا گرمای یادت مرهمی بر تلخی این دوری شود


ونزدیک تر از هر نفسم در دل و جان تازه شوی...


اظهر


 

بسم رب الحسین


*یا حسین* مارا به احسان وسخاوت بطلب


گر چه ما نالایـقـیم تو با  عنـایـت  بطلب


بر سرنوکر کشد *دسـت نوازش* صاحبش


*جان زهرا* مادرت بـهر ارادت بطلب


سیدی راضی مشو ماند به دل این آرزو


عاشقان را یک سفر بهر زیارت بطلب


در میان نوکرانت  کمترین   نوکر منم


نوکر سرگشته را با یک  اشارت بطلب


گر چه خود خونِ خدائی  پسر خونِ خدا


خاطر خونِ  سر   شاهِ  ولایت   بطلب


صورت مارا تو منگرسیرت خود را ببین


سائل حق دارد کند قصد سماجت بطلب


نزد احسان تو باشد گر چه دریا قطره ای


کی شود کم زین عطا ای جان فدایت بطلب


یا حسین خواهی دو دست آرم برایت واسطه


تا شود این شهپر ِخونین وساطت بطلب


آرزو  دارم  بگریم  جای  تلِ  زینبت


هم ببینم قتلگاه  هم  خیمه هایت  بطلب


سرورا بیمارعشقم عشق من کرب و بلاست


ای طبیب دارم نیازی بر طبابت بطلب


من گدایم من گدایم من  گدایم  من گدا


این گدا را یا حسین بر کربلایت بطلب


تا که غفاری ببوسد مرقد شش گوشه را


گویدش یا بن الکریم بهر کرامت بطلب


شعر:پدر اظهر

 


 


به نامش...


خواب از چشمان ِنوشته هایم فراریست


وقتی حرفهای نگفته وازه واژه از گوشه ی چشم جاری می شود


بر دفتر دلتنگی...

...


وچشمه ی دل جوشان


وقتی که احساس را می خواند


می شکند...


وتکه تکه می شود در کلمات


و دست به دامان واژه ای که دلتنگی را نقاشی کند


اشک را بخواند


از چشمان ِنوشته هایم...


اظهر


پی نوشت1:دیشب چهلمین شبِ قرار بود...


پی نوشت 2:میلادت نزدیک و من منتظر دعوت نامه ...


 

به نام خدا


 

می نهد افلاکیان صورت بپایت یا علی


 

 

خاکیان  گریه  کنند بهر عزایت یا علی


 

 

دیده ی عرش خداوندی بریزد اشک نور


 

 

عالم و آدم شده  نوحه  سرایت  یا علی


 

 

ناله های نخل محزون از مناجات تو بود


 

 

ناله نخلستان کند اکنون  برایت  یا علی


 

 

حلقه ی درب یتیمان بی تو گشته بی صدا


 

 

گوش  آنها  آشنا  بود با صدایت یا علی


 

 

ای انیس و مونس شب بی توشب تنها شده


 

 

مدتی شب  لذتی  برد از صفایت  یا علی


 

 

درد خود را آن همه گفتی برآن چاه عمیق


 

 

معدن غم ها شده از ناله ها یت یا علی


 

 

گردن گردنکشان را تو شکستی در نبرد


 

 

چون یدالله است ید خیبر گشایت یا علی


 

 

 نامه ای بر مالکِ اشتر نوشتی ای امیر

 


گشته منشور ملل نطق رسایت  یا علی


 

 

گرکواکب بادرختان می کنند حق راسجود


 

 

ما خلق نازد برآن حمد و ثنایت یا علی


 

 

ای خرد روز الست گو آنچه گفتند عاقلان


 

 

گفت همه یکجا بگفتند جان فدایت یا علی


شعر:پدراظهر