سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اظهر من الشمس

 

 

یا انیس من لا انیس له


نیمه های شب کوله اش را پر می کرد


ز حرف های دل، و راز های نهان


وضوی عشق می گرفت و


راهی می شد


راهی سفر به آنسوی آسمان ها


هم نفس با مرغ سحر 


هم صدا با صدای باران


دست در دست قاصدک تا دریای آرامش


پرواز می کرد تا ابر های  وصال


دل ماه و چشم خورشید به دنبالش


یک سبد دعا در دستانش


می رسید به چشمه ی رحمت


می نوشید آب حیات و


تازه می شد دل و جانش


صبحگاه همراه با نسیم  گل یاس


معطر شده از  عطر سیب


باز می گشت از سفر


همراه با سوغاتی از جنس نور


دو قطره اشک چکیده بر تربت حسین


سوغات سفرش بود به آسمان ها...


التماس دعا


اظهر