من که در ذات وجودت ما ت و حیرانم علی
غوطه وردر بهر فکرت غرق طوفانم علی
فی المثل من قطره و دریای بی ساحل توئی
قطره از دریا چه داند ناقصم کامل تویی
آن زمانی که تو بودی حضرت آدم نبود
در خلایق جز محمد کس به تو اقدم نبود
ترسم از وصفت بگویم کم شود معیار تو
چون ندارم من خبر از حکمت اسرار تو
معنی نامت گواه رتبه ی والا بود
ای مدرس بر ملائک جای تو بالا بود
شدمکان زادگاهت قبله گاه مسلمین
کعبه جا دارد بنازد یا امیرالمومنین
دربیابان آن درختی که کند برتو سلام
و تورا بهتر شناسد از من ناقص کلام
هرکسی خواهد تو را پیدا کند خود گم شود
عاقبت مجنون عشقت شهره ی مردم شود
من زگلشن مستم وگلشن زرخسارتومست
بوی جان بخشت بهای مشک وعنبرراشکست
حاضرم مهر تو را با نقد جان سودا کنم
بعد مرگم توشه ای از بهر وانفسا کنم
گر مقام شامخت دانم نگویم در جهان
خوف آن دارم که شرک آرد میان این و آن
خلقت مولا علی وابسته به کنز خفاست
آنچه غفاری نوشت یک نقطه از رمز خداست
شعر:پدر اظهر