بسم الله الرحمن الرحیم
یک قطعه ای از دل آسمان بر زمین جا مانده بود،
گویا حبیبی ز محبوب دور مانده بود
غروب آمد و سبزترین بهشت را برد
حبیب ترین رسول ،پیامبر مهربان را برد...
یک عمر غم امت را به جان خریده بود و لحظه ی وداع ،داغ مظلومیت علی را بر دلش گذاشتند...
همه گویند زهرایش را به علی سپرده بود ،اما جان نثاری زهرا برای علی چیز دیگری میگوید...
غم زهرا دو چندان است امروز
داغ پدر، غم حسن ،زهرا عزادار است امروز
غریب یعنی سفره دار یک شهر باشی و در سفره ی خانه ات زهر جفا بنوشی
غریب یعنی تمام شهر نمک پرورده ی کرامتت باشند و تابوتت به اندازه ی همان شهر پر از تیر
غریب یعنی امام حسنم...
پی نوشت:آجرک الله یا صاحب الزمان
پی نوشت2:غمی به اندازه ی بزرگی آسمان
اظهر(ر.غفاری)