پيام
+
هو العليم
درهاي حجره که بسته شد،
صداي هلهله که بالا گرفت،،،
آبِ کنيز راکه ريخت همسرملعونه،،،،
مادرش آمد به بالين جواد الائمه:
...
چرا خم شد کمرت ز درد نور چشمم؟
مگر تو هم پشت در مانده اي مادر؟
چرا همچو حسن به خود ميپيچي؟
مگر جگرت سوخته است مادر؟
از چه رو لبانت خشک و کبود است؟
مگر حسين شده اي مادر؟
مگر حسين شده اي مادر؟
اظهر
درهاي حجره که بسته شد،
صداي هلهله که بالا گرفت،،،
آبِ کنيز راکه ريخت همسرملعونه،،،،
مادرش آمد به بالين جواد الائمه:
...
چرا خم شد کمرت ز درد نور چشمم؟
مگر تو هم پشت در مانده اي مادر؟
چرا همچو حسن به خود ميپيچي؟
مگر جگرت سوخته است مادر؟
از چه رو لبانت خشک و کبود است؟
مگر حسين شده اي مادر؟
مگر حسين شده اي مادر؟
اظهر

انديشه نگار
95/1/13

سعيد عبدلي
الّلهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم
برای مشاهده پیام های بیشتر لطفا وارد شوید