سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اظهر من الشمس

 

 

 

بسم رب المعصومه


مهمان می شد


مهمانی سر به زیر،مهمانی شرمنده


سایه ای از شرم بر صورت خود می انداخت و قدم به صحن و سرای شما می گذاشت


همیشه گوشه ای از حیاط می نشست و ذل می زد به گنبد طلائی شما...


گویا رازی بود بین شرم و حیایش و نیامدن به داخل حرم...


نمی دانم چه بود هر چه بود قابل وصف نبود


گذشت...


چه گفت و چه کرد و چه شد بماند در همان گوشه ی حیاطتان


کنار حوض آبی نگاهش


فقط می دانم کرامت شما و حیایش او را به جایی رساند


که سال ها بعد دعوت شد به غبار روبی از صحن و سرای شما


غبارروبی کرد حسرت سال ها یک دل سیر زیارت، زیر باران نگاه شما را


درست زیر پایتان...در نزدیک ترین جای حرم...همانجا که بهشت من است روی زمین


کاش یادمان نرود کرامت شما را...


قالَ امام علیٌّ (ع) :


هر کس از خود بدگویی و انتقاد کند خود را اصلاح کرده و هر کس خودستایی نماید


پس به تحقیق خویش را تباه


نموده است.


 منبع : غرر الحکم  ج 2 / فصل77  حدیث9-1448.

 

اظهر



 

 


هو الجمیل 

ابتدای سفر با باران رحمت الهی آغاز شد.سفر به شهر رامسر

وَجَعَلْنا مِنَ الماءِ کُلَّ شَیء حَىٍّ...» و هر چیز زنده‌اى را از آب پدید آوردیم... .

مسجد حضرت زهرا(س)واقع در ری زمین.کار فرهنگی این مسجد در این روستا قابل تحسین بود.

اگر ما این قرآن را بر کوه نازل می کردیم، کوه با همه‌ی‌ استحکامش، توان تحمّل آن را نمی داشت

و از ترس و هراس خداوندی که گوینده‌ی‌ این کلام آسمانی است، متلاشی می‌شد.حشر.الله اکبر ...

 

ابتدای جاده چالوس...

حدود 80 درصد عکس ها در حال حرکت گرفته شده.پس خیلی به کیفیتش دقت نکنین.سوژه هاش جالبهپوزخند

تا شقایق هست زندگی باید کرد...گل هایی که در دل سنگ روییده بودن.امید به زندگی...

این خانوم سگه مادر سه تا بچه بود.هنگام نهار نزدیک شهر آسارا مهمان ما بود.به اندازهِ ی 2 تا آدم غذا خوردپوزخند

شهر رامسر ساحل دریا.شب حدودا ساعت 12 به یعد.پرنده پر نمیزد ولی ما اونجا بودیمتبسم

روز تولد حضرت زهرا(س) قبل از طلوع خورشیدشهر رامسر.منتظر طلوع خورشید

چه آرامشی داشت دریا...گویا انعکاس ذره ای از عظمت خدا او را نه تنها مغرور نکرده بود بلکه مخلوقانه خالقش را ستایش می کرد.

همچنان منتظر...

خورشید خانوم ناز می کرد و طلوع نمی کردپوزخند

کم کم آسمان آماده می شد برای میزبانی از خورشید.

و هر شب دریا به نشانه ی این بزرگی و زیبایی با موج هایش سر به سجده ی سنگ های ساحل خود می گذاشت.

و آفریننده ی خود را تسبیح می کرد.یسبح ما فی السماوات والارض...

به ماه که پی‌رو آفتاب تابان است...


والشمس والضحها... به خورشید و برآمدنش...

و طلوع زیبای خورشید...کی شود اظهر من الشمس آن خورشید ولایت مهدی فاطمه(عج)ظهور کند...

آبشاری نزدیک جواهر ده...واقعا جواهری بود در رامسر

سفره خوانه ی سنتی نزدیک جواهر ده...

نان محلی جواهرده که با دستان زحمتکش بانویی روستایی پخته شده بود...

و درختانی که با آمدن بهار لباسی به زیبایی عروس بر تن کرده بودن...

 

مسجد آدینه با قدمتی  هزار ساله ...تقریبا برای سال هفتصد هجری.البته درش بسته بودچشمک

همه جا سبز بود سبز سبز سبز به رنگ زندگی...

جاده ی ای که زیبایی نقاشی خداوند را دو چندان کرده بود...

و روستاهایی در دل کوه ها ...

درخت پرتقال...ماشاالله فراوونی این میوه اونجا زیاد بود...(کیلویی 1000 الی 1500 تومنوااااای)

و آسمان رامسر نزدیک آب گرم پارسیان...

 

الحمدالله کما هو اهله...قل سیروا فى الارض فانظروا کیف بدا الخلق

بگو در زمین سیر کنید و بنگرید خداوند چگونه آفرینش را بوجود آورده است ( سوره عنکبوت آیه 20 ) .

و چه زیبا خدایی داریم ما...

اظهر