سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اظهر من الشمس

 

بسم رب الحسین


این روزها صدای کاروانی دل زمین را می لرزاند...


چشم بیابان شرمسار ز خارهایش،باید گل می ریخت زیر پاهای دردانه ی حسین(ع)


چه کند که خار و خاشاکش میزبان رقیه می شود...


آسمان خون می گرید تا شاید اشکی ببارد از دل ابرهای سنگی


تا نبیند تلظی شش ماهه ی حسین را...


ماه درس عاشقی را یاد می گیرد از قمر بنی هاشم...


می آموزد که در روز های سیاه فدای خورشیدش شود


اسب ها آرام آرام قدم بر می دارند تا خواهری بیشتر برادرش را نظاره کند...


تا کودکی بیشتر آب بخورد...


تا دختری آرام گیرد با لالایی پدرش...


تا مادری به خاطر بسپارد لبخند های کودش را...


زمین کربلا باید آماده شود


برای میزبانی خون ِ خدا...


اظهر