سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اظهر من الشمس

  

  

  

بسم رب الحسین

  

  

  

پدر آمد

  

  

  

پدر باعطر سیب آمد

  

  

  

با پاهای متبرک شده به تربت کربلا

  

  

  

با چشمانِ روشن شده به عاشق ها ی راه

  

  

  

با کوله باری از روضه های دیده شده میانِ نهر های آب

  

  

  

پدر آمد

  

  

  

با عطر حبیب آمد

  

  

  

با عکس شش گوشه در گوشه ی چشمش

  

  

  

با لبیک های از جان برآمده زیر گنبد ِ آسمانی

  

  

  

با نگاه های مانده برشورِ کودکانِ موکب های نورانی

  

  

  

پدر آمد

 

 

 

با عطر حسین آمد


 

 

با دستانِ گره خورده به ضریح دستانِ عباسِ علی


 

 

با شعرهای جاری شده در دفتر دلش


 

 

با دعاهای آذین شده به ایوانِ طلای نجف


 

 

پدر آمد


 

 

ای کاش پدر سه ساله هم برمی گشت...


 

 

پی نوشت:الحمدالله که اربعین زائری میانِ زائرانت داشتیم


 

 

پی نوشت 2:منتظر اجابت دعای پدر برای زیارتت می مانم...


 

 

اظهر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


  

  

  

بسم رب المهدی

  

پری سوخته در آسمان فراق...

  

لنگ لنگان می رسد به جمکران

  

می نشیند لبِ حوضی،بی قرار

  

تا ببیند نظری ، روی نازنین یار

  

رهگذر عطر حضوری آورد

  

به گمانم باز شده گره های انتظار

  

بی پناه و حیران...چون سه نقطه ای سرگردان

  

وصل می شود خط به خط

  

به جمله های بی پایان...

  

تا شیرین شود غزل غزل دوری

  

در شعر های بی مثال

  

کاش پیدا می شد گره ی هجر

  

در قافیه ای همچو شعر های وصال


اشک ریزان در پی یار...می شود همدم باد


می رسد بر سر کوه...شیشه ی تنهایی او


یک سبد پر ز دعا...هست دارائی او


قطره اشکی زیبا...هست آئینه ی او


ذکرهایش در قنوت...ساز مجنونی او


آل یاسینِ خدا...می شود لیلی او


تا به آنجا که شود خیس...چادر زهرائی او


بر سرش پهن شده لطف خدا... چون شده منتظر مهدی او


عرقِ شرم به پیشانی...که نشده زائر دیداری او


اظهر







 


  

  

بسم رب المهدی

  

دلم هوایِ آمدنتان کرده

  

هوایِ یک دلِ سیر دعای فرج در آسمانِ نگاهتان

  

هوای ِعطر گل های نرگسِ تازه شده زیر بارانِ های دعای ندبه

  

هوای ِعهد های بسته شده با آواز بلبلانِ سحرگاه

  

هوایِ مستجاب شدنِ دعای مضطر های بی پناه با دعای مولایشان

  

هوایِ رسیدنِ به گوهرِ تابانِ امامت در شب های تاریکِ غیبت

  

هوایِ همدل شدن با الهی العفو های نیمه شبتان

  

هوای ِ تفسیر ِ سطر به سطرِ قرآنِ ناطقِ چشمهایتان


هوایِ جان دادن در روضه ی مادرتان


هوایِ گوشِ دل سپردن به حرفهایِ علی وارتان


هوایِ زیارتِ رویِ ماهتان و بوسه بر قدم های پر برکتتان


هواِیِ سلام بر حسین گفتن پشتِ سرتان روبرویِ شش گوشه


هواِیِ جرعه جرعه نور گرفتن از نماز های زهرائیِتان


هوای هجرت به خیمه ی تنهایی و خونِ دل خوردن بر غربتتان


هوایِ پرواز تا خودِ خدا با دعایِ خیرتان


دلم هوای ِ آمدنتان کرده ...


هوایِ یکبار دیدنتان...


اللهم عجل لولیک الفرج

اظهر

 


  

  

  

  

بسم رب الشهدا

  

مناجات شبانه ای داشتید غرق ز نور فاطمی

  

شیرین ترین دریای عشق قنوت بارانی شما بود

  

دست کشیدید از هوای آلوده ی دنیا پرستی و وضوی بندگی گرفتید

  

همچو سرو آزاده قامت نماز بستید و رها شدید سوی ِمهر ارحم الراحمین

  

دل بریدین و دل یار را بردین سوی خاک های غرق به خون...

  

خاک های آغشته ز اشک های عاشقی

  

هنگام رکوع همجو لاله ای واژگون می سوختین  در فراق معشوق


و عطر نفس هایتان جاری می شد در زیارت عاشورا


سپیدی روی ماه زینت محفلتان می شد و طلوع خورشید وقت جان نثاری بهر یار...


پرندگانِ آسمانی به انتظار می نشستند تا همراهی کنند لبیک یا حسین ِ شما را تا کربلا...


گاهی یاکریمی آرزوی پرواز در سجاده ی آسمانی شما را میکرد


وگاهی گلی پرپر می شد تا اللهم الرزقنایِ شهادتِ شما برآورده شود...


برایِ اهل آسمان سفیرانِ عشق بودین و برایِ اهلِ زمین تکه ای از آسمان


نگاهتان را روانه سازید به دلِ زمینی ما تا پرواز کند نفس های ما سوی ارباب...


شهدا التماس دعا


اظهر

 

 

 


  

  

  

  

بسم رب الحسین

  

کاروان اشک روانه می شود سوی دل

  

فروغ دیده ز جان می رود و

  

می نگارد قلم هم سوی پا برهنگان  کرب و بلا

  

می نگارد در دفتر عشق می رود و می شکند ز داغ حسین

  

سرگشته می شود و حیران در آسمانِ سرخ


آسمانِ سرخی که طوفانیست ز ناله های کودکان


عطش ابرهای تشنه امانِ زمین را می گیرد


قلم می رسد به کربلای حسین


همچو پری سبکبال سوقش می دهند سوی شش گوشه


شش گوشه ای که دیده نشده


فقط وصفش شنیده شده


باران می بارد...


التماس دعا


اظهر

 


 

 


بسم الله الرحمن الرحیم


 

جا پای علی گذاشتند و هم المفلحون شدند


 

همان هایی که سربند یا حسین(ع) بر دل داشتند و لبیک یا مهدی(عج) بر زبان


 

همان هایی که سرشار شدند ز عطر اشک زهرا (س)در روضه های حسین(ع)


 

حال ما مانده ایم و جنگی نرم...


 

کلمات در این جا نارنجک های دفاع مقدس هستند...


 

نامحرمان مین های خنثی نشدنی این سرزمین


 

و  اهل بیت سنگری مطمئن بر ما


 

اظهر

 


 

 

 

 

 

بسم الله


ای آسمانِ آبی نوشته هایم رنگ می زنم بر صفحه ی زندگانی ام وصف تو را


هنگامی که چشمه ی نور به دور نامت طواف میکند ،


شاخه شاخه گل یاس جان میگیرد در راهِ ولایت


قدم قدم که به دوستدارت نزدیک می شویم


پرواز می کنیم به سمتِ عرش خداوندی


اظهر


بسم الله الرحمن الرحیم

 

دلش با ماست هر چند چشم ما بی تماشاست

 

شاید در دفتر نقاشی کودکی که دستش در دستِ اوست

 

 

شاید آب آور کودکی که در دفتر مشقش می نویسد بابا آب داد

 

شاید در مشت گره کرده ی کودکی بی پناه

 

 

شاید در اشک چشم کودکی منتظر

 

 

دلش با ماست هر چند چشم ما بی تماشاست...

 

التماس دعا

 

ام الشهدا

 


بسم الله الرحمن الرحیم

 

رحم کنیم به یاکریم تنهای پشت پنجره ی اتاق که صدا می زند ما را...

 

 

 

به دو میوه ی نارنگی سبز شده ی حیاط در فصل تابستان که امیدشان روزهای بارانی پائیز است...

 

به منتظرانی که امیدشان به ظهور مولایشان صاحب الزمان (عج)است...

 

 

به جوجه اردک های بی پناه که آفتاب مهربانی آرامشان کرده...

 

 

و دست سبزی که سالیانی نه چندان دور به دوش می کشید بار یتیمان را...

 

 

و حال ما می توانیم دست در دست هم جمع کنیم قطره قطره مهربانی مردم را تا سیراب شوند

 

غنچه های بی آبی که نگاهشان به دست ماست و نگاه ما به دست مولایمان علی

 

و یاد بگیریم مهربانی را از گل باز شده ی باغچه که ایثار می کند لبخند و مهرش را...

 

 

الحمدالله کما هو اهله

اظهر

 

 


 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم


زندگی بی حسین کویری است بی ستاره


بندگی بی حسین شبی است بی مهِ تابان


نامت همچو رعد و برقی بر دل های شکسته ،


قطره قطره بارانِ رحمت است بر زورق چشمانم


{{ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه}}


شفق لانه کرده در گوشه چشمی


دلی ناله زده از بی حسابی


حسابش با شما ،کتابش بر دلِ ما

 

بخوان رازِ دل و شرمش با ما

 

یا مهدی(عج)


{هنگام ظهور چه شرمنده اند آنانکه در دعای بر فرج کم گذاشته اند}


اللهم عجل لولیک الفرج


اظهر