سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اظهر من الشمس


یا زهرا(س)

ای مدینه بنگر بر سوز و بر گدازم /باید از غریبی بسوزم و بسازم /یاد آن نمازی که نیمه شب شکستم /یاد بازویی که میان خانه بستن. 

می خوام شب شهادته آقا موسی بن جعفر از غم خانم حضرت زهرا بگم:

غم دستهای  بسته ی آقام علی را می خوری یا غم جگر سوخته ی حسن را...

غم سر بریده ی حسین رایا غم دق کردنه رقیه را

غم قامت خمیده ی زینب را یا غم گلوی تیر خورده ی  علی اصغر را

غم دیده ی گریانه سجاد تو کربلا را یا غم زین سمیه باقر را

غم مسمومیت جعفر را یا غم پاهای به غل و زنجیر در آمده ی موسی بن جعفر را

غم غربت رضا و فریاد مادر مادرش هنگام شهادت یا غم جوان از دست داده ات جواد الائمه را

غم تخریبو توهین به هادیت را یا غم زجر کشیدنه حسنت را

نه نه می دانم غم چه می خوری...غم غریبیه فرزندت مهدی را

غم دعاهای امن یجیب اورا...غم گریه های آقام به خاطر گناهانه ما را

این غم ها را تو می خوری...من فقط غم سیلی خوردنت را می خورم...

حضرت زهرا